نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

لیلی نام همه دختران زمین

لیلی نام همه دختران زمین است

خدا گفت : زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟
لیلی گفت: من
خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت. سینه اش آتش گرفت. خدا لبخند زد. لیلی هم
خدا گفت: شعله را خرج کن. زمینم را به آتش بکش
لیلی خودش را به آتش کشید. خدا سوختنش را تماشا می کرد
لیلی گُر می گرفت. خدا حظ می کرد. لیلی می ترسید آتشش تمام شود
لیلی چیزی از خدا خواست. خدا اجابت کرد
مجنون سر رسید. مجنون هیزم آتش لیلی شد
آتش زبانه کشید. آتش ماند. زمین خدا گرم شد
خدا گفت: اگر لیلی نبود، زمین من همیشه سردش بود
***
خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست لیلی را بسازد، از خود در او دمید
و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق شد
سالیانی است که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد
زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد، عاشق می شود
لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان
خدا گفت: به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است: عشق
و هر که عاشق تر آمد، نزدیک تر است. پس نزدیک تر آیید، نزدیک تر
عشق کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید
و لیلی کمند خدا را گرفت
خدا گفت: عشق فرصت گفتگو است، گفتگو با من
و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد
خدا گفت: عشق، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند
و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند
***
خدا گفت: لیلی جستجوست . لیلی نرسیدن است و بخشیدن
خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست
شیطان گفت: ساده است. همین جایی و دم دست
و دنیا پر شد از لیلی های زود. لیلی های ساده اینجایی. لیلی های نزدیک لحظه ای
خدا گفت: لیلی زندگی ست. زیستنی از نوع دیگر
***
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنیای بی زنجیر آفرید
آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد
دل، زنجیر شد، زن، زنجیر شد
دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه ی زنجیری!
خدا دنیا را بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است
امتحان آدم همین جا بود. دستهای شیطا ن از زنجیر پر بود
خدا گفت: زنجیرهایتان را پاره کنید. شاید نام زنجیر شما عشق است
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند
مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری. این نام را شیطان بر او گذاشت
شیطان آدم را در زنجیرمی خواست. لیلی، مجنون را بی زنجیر می خواست
لیلی می دانست خدا چه می خواهد. لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند
لیلی زنجیر نبود. لیلی نمی خواست زنجیر باشد
لیلی ماند . زیرا لیلی نام دیگر آزادی است.

قسمتی از کتاب لیلی نام تمام دختران زمین است
از عرفان نظرآهاری

نظرات 2 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:39 ب.ظ

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت

عمر بی حاصل ما اینهمه افسانه نداشت

عارف نظرآهاری یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:59 ب.ظ

قسمتی از کتاب مجنون نام تمام پسران زمین است:

در آغاز خلقت، آفریدگار جهان چون به خلقت لیلی رسید، دید مصالح سفت و سخت را در آفرینش مجنون به کار برده و دیگر چیزی نمانده است. در کار خود واله گشت و پس از اندیشه‌ای چنین کرد: گردی رخسار از ماه، تراش تن از پیچک، چسبندگی از پاپیتال، لرزش اندام از گیاه، نازکی از نی، شکوفائی از غنچه، سبکی از برگ، ‌پیچ و تاب از خرطوم پیل، چشم از غزال، نیش نگاه از لیلیبور، شادی از نیزه‌ی نور خورشید، گریه از ابر، سبک سری از نسیم، بزدلی از خرگوش، غرور از طاووس، نرمی از آغوش طوطی، سختی از خاره، شیرینی از انگبین، سنگ دلی از پلنگ، ‌گرمی از آتش، سردی از برف، پرگویی از زاغ، زاری از فاخته، دو رویی از لک‌لک و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و لیلی را ساخت و به مجنونش سپرد.
پس از هفته‌ای، مجنون نزد خدا باز آمد و گفت: «خدایا این که به من داده‌ای لیلیدگی بر من تباه کرده، پیشه‌اش پرگویی است. دمی مرا به خود وا نمی‌گذارد، آزارم می‌دهد، مدام نوازش می‌خواهد، دوست دارد همیشه سرگرمش کنم، بیخود می‌گرید، تنها کارش بی‌کاری است. آمده‌ام پس‌اش دهم . لیلیدگی با او امکان‌پذیر نیست. از من باز ستانش.»
خداوند فرمود: «باشد» و لیلی را پس گرفت .
پس از هفته‌ای دیگر مجنون دوباره نزد خدا شد و گفت: «خداوندا… تنهای تنها شده‌ام. به یاد می‌آورم چگونه برایم آواز می‌خواند، می‌رقصید، از گوشه‌ی چشم نگاه‌ام می‌کرد، یه تنم می‌چسبید، خنده‌اش گوشم را نوازش می‌داد، تن‌اش خرم و دیدارش دل نواز بود»
«او را به من باز پس ده»
خداوند فرمود: «باشد» و لیلی را به او پس داد.
پس از سه روز، بار دیگر مجنون نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمی‌دانم چگونه است… اما گویا زحمت او بیش از رحمت اوست.»
«پس کرم کن و او را باز از من پس گیر »
خداوند فرمود: «دور شو! بس است هر چه گفتی. برو با او بساز»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد