زندگی جاده ایست بی انتها در پس هر پیچ آن جنگلی خرم و سبز
زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بدبینی خود را شکست
علت عاشق ز علتها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست
من میان جسمها جان دیده ام درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام بر شاخه احساسها میتپد دل در شمیم یاسها
زندگی موسیقی گنجشکهاست زندگی باغ تماشای خداست
گر تو را نور یقین پیدا شود میتواند زشت هم زیبا شود
حال من در شهر احساسم گم است حال من عشق تمام مردم است
زندگی یعنی همین پروازها صبحها، لبخندها، آوازها
همراه خود نسیم صبا می برد مرا
یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا
با بال شوق ذره به خورشید می رسد
پرواز دل به سوی خدا می برد مرا
گفتم که بویش که را می برد ز دست
مستانه گفت دل که مرا می برد مرا
برگ خزان رسیده ی بی طاقتم رهی
یک بوسه ی نسیم ز جان می برد مرا
زیبا بود
منتظر مطالب زیباتر شما خواهم بود
موفق باشید
سلام ممنون از اینکه هم نظر دادی و هم این شعر بسیار زیبا را برام فرستادی با اجازه میذارمش تو وبلاگم
به و بلاگتون هم حتما سر می زنم
خیلی خوب بود