نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

نسیم صبا

بوسه نسیم

همراه خود، نسیم صبا می برد  مرا 


یا رب، چو بوی گل بکجا می برد مرا؟

سوی دیار صبح رود، کاروان شب
 

بادفنا، بملک بقا می برد مرا

با بال شوق ، ذره بخورشید می رسد 


پرواز دل ، بسوی خدا می برد مرا

گفتم که بوی عشق ، کرا  می ببرد زخویش ؟ 


مستانه گفت دل ، که مرا می برد مرا

برگ خزان رسیده بی طاقتم ، رهی 


یک بوسه نسیم ، زجا می برد ، مرا
 

 

 

شاهد افلاکی 

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی 

چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی 

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
 
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی 

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم 

تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی 

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی 

من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
 
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری 

در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی 

من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
 
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی 

از آتش سودایت دارم من و دارد دل 

داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی 

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم  

کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی 

ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
 
روی از من سر گردان شاید که نگردانی  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد