نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

سلام بر زینب صبور

      "سرنی در نینوا میمانداگر زینب نبود                کربلادر کربلا میمانداگر زینب نبود"    

 

 

 

 

 "آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام! رسالت نخستین را حسین(ع) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خونهای جوشان و تن‌های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز می‌شود. این رسالت بر دوش‌های ظریف یک زن، «زینب» (س)! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب (س) دشوارتر و سنگین‌تر از رسالت برادرش.

آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده‌اند، اما کار آنها که از آن پس زنده می‌مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی‌اش، وصف‌های دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر می‌شود، از صحنه برمی‌گردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می‌رسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می‌زند:

«سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت...»

زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان بریده است.

اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ می‌ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل‌ها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می‌ماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می‌مانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسل‌ها سخن می‌گویند، سخنشان را کسی نمی‌شنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسان‌ها، به همه کسانی که بر مرگ حسین(ع) می‌گریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آورده‌اند، و به همه کسانی که پیام حسین(ع) را که «زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد» معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:

 «ای همه! ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هرکس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده‌ای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفته‌اند: کسانی می‌توانند خوب زندگی کنند که می‌توانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی (ع) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما می‌آیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هرکس آن‌چنان می‌میرد که زندگی می‌کند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، «دین» و اگر ندارید «حریت» ـ آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زنده‌اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل‌اند و الگوی‌اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان‌اند.»   

«آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند»!...   

                                                                              "دکتر علی شریعتی"

مشکین مویی از جنس زنان


...در قفای‌ شاه‌ رفتی‌ هر زمان‌
بانک‌ مهلا مهلنش‌ بر آسمان‌
که‌ای‌ سوار سرگران‌ کم‌ کن‌ شتاب‌
جان‌ من‌ لختی‌ سبک‌تر زن‌ رکاب‌
تا ببوسم‌ آن‌ رخ‌ دلجوی‌ تو
تا ببویم‌ آن‌ شکنج‌ موی‌ تو
شه‌ سراپا گرم‌ شوق‌ و مست‌ ناز
گوشه‌ چشمی‌ به‌ آن‌ سو کرد باز
دید مشکین‌ مویی‌ از جنس‌ زنان‌
بر فلک‌ دستی‌ و دستی‌ بر عنان‌
زن‌ مگو مرد آفرین‌ روزگار
زن‌ مگو بنت‌الجلال‌ اخت‌ الوقار
زن‌ مگو خاک‌ درش‌ نقش‌ جبین‌
زن‌ مگو، دست‌ خدا بر آستین‌
باز دل‌ بر عقل‌ می‌گیرد عنان‌
اهل‌ دل‌ را آتش‌ اندر جان‌ زنان‌
می‌دراند پرده‌، اهل‌ راز را
می‌زند با ما مخالف‌، ساز را
پنجه‌ اندر جامه‌ی‌ جان‌ می‌برد
صبر و ط‌اقت‌ را گریبان‌ می‌درد
هر زمان‌ هنگامه‌یی‌ سر می‌کند
گر کنم‌ منعش‌، فزون‌تر می‌کند
اندرین‌ مط‌لب‌، عنان‌ از من‌ گرفت‌
من‌ ازو گوش‌، او زبان‌ از من‌ گرفت‌
می‌کند مستی‌ به‌ آواز بلند
کاین‌ قدر در پرده‌ مط‌لب‌ تا به‌ چند؟
سر خوش‌ از صهبای‌ اگاهی‌ شدم‌
دیگر اینجا زینب‌ اللهی‌ شدم‌
...............................
...ای‌ عنان‌ گیر من‌ آیا زینبی‌؟
یا که‌ آه‌ دردمندان‌ در شبی‌؟
پیش‌ پای‌ شوق‌، زنجیری‌ مکن‌
راه‌ عشق‌ست‌ این‌ عنان‌گیری‌ مکن‌
با تو هستم‌ جان‌ خواهر، همسفر
تو به‌ پا این‌ راه‌ کوبی‌، من‌ به‌ سر
خانه‌ سوزان‌ را تو صاحب‌ خانه‌ باش‌
با زنان‌ در همرهی‌، مردانه‌ باش‌
جان‌ خواهر در غمم‌ زاری‌ مکن‌
با صدا بهرم‌ عزاداری‌ مکن‌
...هست‌ بر من‌ ناگوار و ناپسند
از تو زینب‌ گر صدا گردد بلند
با زبان‌ زینبی‌ شاه‌ آنچه‌ گفت‌
با حسینی‌ گوش‌ زینب‌ می‌شنفت‌
با حسینی‌ لب‌ هر آنچه‌ او گفت‌ راز
شه‌ به‌ گوش‌ زینبی‌ بشنید باز
...................................
هر دو در انجام‌ ط‌اعت‌ کاملیم‌
هر یکی‌ امر دگر را حاملیم‌
تو شهادت‌ جستی‌ ای‌ سبط‌ رسول‌
من‌ اسیری‌ را به‌ جان‌ کردم‌ قبول‌

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد