نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

نسیم صبا

اشعار متون زیبا دست نوشته

برصیصای عابد

در میان بنى اسرائیل عابدى بود به نام «برصیصا» که زمانى طولانى عبادت کرده بود، و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانى را نزد او مى آوردند، و با دعاى او سلامت خود را باز مى یافتند، روزى زن جوانى را از یک خانواده با شخصیت، به وسیله برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتى بماند تا شفا یابد، شیطان در اینجا به وسوسه گرى مشغول شد، و آنقدر صحنه را در نظر او زینت داد، تا به او تجاوز کرد! چیزى نگذشت، معلوم شد آن زن باردار شده، (و از آنجا که گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیمتر است) زن را به قتل رسانید، و در گوشه اى از بیابان دفن کرد!

برادرانش از این ماجرا با خبر شدند که: مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکى زده، این خبر در تمام شهر پیچیده، به گوش امیر رسید، او با گروهى از مردم حرکت کرد تا از نزدیک از ماجرا با خبر شود، هنگامى که جنایات عابد، مسلم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از اقرار به گناه، دستور داد او را به دار بیاویزند، هنگامى که بر بالاى چوبه دار قرار گرفت، شیطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم! و اگر آنچه را مى گویم، اطاعت کنى، موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد!

عابد گفت: چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده براى من کافى است! عابد گفت: در این حالتى که مى بینى، توانائى ندارم، شیطان گفت: اشاره اى کفایت مى کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره اى کرده سجده به شیطان آورد، و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت!

نظرات 1 + ارسال نظر
شیخ صنعان یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

ابلیس گفته است:از ادمیزاده به شگفت اندرم که خداوند را دوست دارد و فرمانش نمی برد و مرادشمن می داند وفرمانم همی برد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد